کد مطلب:133221 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:249

پیغمبر در کودکی از حسنین بیعت گرفت
معنی بیعت با یك كودك 8 - 7 ساله، تلقین شخصیت اجتماعی و سیاسی، به رسمیت شناختن فكر و ایده ی اوست. بدین ترتیب، امام حسین از اوان كودكی وارد مسایل سیاسی - اجتماعی شد و با استعداد ذاتی و هوش سرشاری كه داشت در مسایل، اظهار نظر می كرد. وی ده ساله بود كه در مسجد با عمر به گفتگو پرداخت و به گفته ی او اعتراض كرد؛ وقتی عمر خود را «اولی بالمؤمنین» خواند، فریاد زد: «از منبر جدم پایین بیا و بر منبر جد خودت برو.» [1] .

این گفتگو نشانه ی قدرت روحی و شخصیت امام در سنین كودكی است و


پیداست كودكی این چنین، در بزرگی وزنه ی سیاسی خواهد یافت؛ مخصوصا آنكه پدر، او و برادرش را مأموریت های سیاسی می داد تا در این مرحله ورزیده تر شوند: وقتی ابوذر، به ربذه تبعید می شد، از طرف پدر مأموریت یافت كه به اتفاق برادر بزرگش، امام حسن علیه السلام به مشایعت او روند. این مشایعت و تجلیل از یك مرد انقلابی مخالف حكومت، چهره ی مخالف او را در برابر عثمان نشان می دهد و گفتار متین و پرمایه ی او كه در فصل سوم این كتاب گذشت، نمودار تایید همه جانبه ی مبارزات ابوذر، بر ضد حكومت وقت است. همان گونه كه در فصل ششم گذشت، امام علی بن ابی طالب علیه السلام در زمان عثمان، واسطه بین حكومت و امت بود؛ ولی ناگفته روشن است كه وی با اجحاف كاری ها و كارهای خلاف اسلام، موافق نبود و در عین حال در قضیه ی قتل عثمان، حسنین علیهماالسلام را برای دفع شورشیان به در خانه ی او فرستاد. امام حسین علیه السلام در این صحنه، طغیان یك امت ستم كشیده و زجر دیده را بر ضد فساد و قوم و خویش بازی و خاصه خرجی مشاهده كرد و از نزدیك مشاهده فرمود كه یك امت عاصی، چگونه سر از پا نشناخته و بدون توجه به نصایح و اندرزهای ملایم، كار خود را می كند.

بدین ترتیب اگر حسنین علیهماالسلام نتوانستند جلوی قتل عثمان را بگیرند، ولی روحیه ی متلاطم و غیر قابل كنترل مردم را در برابر خلافكاری های حكومت، مشاهده كردند و این صحنه ها برای كسی كه فردا باید در شؤون مردم دخالت كند، لازم و ضروری است.

او به طوری كه گذشت، در جبهه های جنگی داخلی، با پدر و برادر بزرگش شركت داشت و از نزدیك به گفتار و كردار مخالفین پدرش واقف شد. او برای خاموش كردن آتش هایی كه جاه طلبی های طلحه و زبیر و كینه های خانوادگی و دیرینه و دشمنی های دینی و قبیلگی معاویه و نادانیها و تعصبات خوارج، روشن كرده بود، صمیمانه با پدر و برادر همكاری كرد و ریشه های جان او در این صحنه ها با دشمنی مظاهر ناپاك و افكار آلوده ی محیط آمیخته شد.

در خطبه ای كه وی خطاب به مردم كوفه، هنگام اعزام قوا به شام ایراد كرد، او


را در چهره ی یك رهبر انقلابی جنگی كه در عین صلابت و تصمیم راسخ، از متانت و درایت كافی هم برخوردار است، مشاهده كردیم و اینها همه می رساند كه امام حسین علیه السلام تحت تربیت مستقیم پدر، مردی ورزیده و فهمیده، مصمم و محكم، دانا و توانا شد كه لیاقت داشت روزی عهده دار زمامداری مسلمین شود. امام علیه السلام پس از مرگ پدر با برادر همكاری نزدیك داشت و برخلاف آنچه پاره ای از نویسندگان می گویند با رأی برادر در مسأله صلح، مخالف نبود و از تعریف های فراوانی كه وی درباره ی برادر بزرگش امام حسن علیه السلام می فرمود، با توجه به صداقت و ایمانی كه در گفته های ائمه ی معصومین علیهم السلام، همه جا نمودار است، رأی او در این زمینه استنباط می شود.


[1] تاريخ الحسين، صص 24 - 25.